black flower(p,92)

black flower(p,92)

تهیونگ ناله ای کرد و بریده بریده نفس کشید.

جونگ کوک براید استایل بغلش کرد و تا تخت کینگ سایز وسط اتاق حملش کرد.

جونگکوک،تهیونگ رو روی تخت گذاشت اما همین که دستش رو دراز کرد تا باکسرش رو پایین بکشه با صدای زنگ موبایل جونگکوک چشماش رو باز کرد.

جونگکوک با پشت دست چشماش رو مالید و چندبار پشت سرهم پلک زد.

جونگگوک : الان دقیقا چه اتفاقی افتاده بود؟🧠
یه خواب خیس در مورد کیم تهیونگ دیده بود.🧠
فاک...

واقعا فاک

لعنت بهش


انتظار هر چیزی رو داشت جز این...

(آدمین: رکب خوردی کیومرث ، این ها خواب جونگکوک بود🏃🏻‍♀😂💔)

جونگکوک: چه مرگش بود؟ 🧠

چرا باید در مورد دشمنش از این مدل خوابا میدید؟🧠

درسته که خوشگل شده بود اما هنوز کیم فا*کینگ تهیونگ خودشیفته و مغرور بود ذاتش عوض نشده بود.🧠

جونگکوک آهی کشید.

احتمالا چون خیلی وقت بود س*کس نداشت برای همین بدنش اینطوری واکنش نشون داده بود.... قطعا دلیلش همین بود.

جونگکوک امشب باید به بار میرفت و یه امگای خوشگل بلند می کرد و کارش رو می ساخت.

درسته حتما باید همین کار رو می کرد.

گوشیه جونگکوک بازم زنگ خورد از کنار تخت برداشتش و به صفحه که یک شماره ی ناشناس رو نشون می داد خیره شد.

ایکون سبز رنگ رو روی قرمز کشید و جوابش رو داد.

_جونگ کوک....

(راستی بچه ها ۳۰۰ تاییمون مبارک دمتون گرم از همتون ممنونم🥳🥳🥳🥳😍❤️❤️🫰🏻🫂🫂)
دیدگاه ها (۱۰۱)

black flower(p,93)

black flower(p,94)

black flower(p,91)

black flower(p,90)

black flower(p,271)

black flower(p,234)

black flower(p,238)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط